عشق ، محبت ودوست داشتن
ساحل ساحل

تقصير دلم چيست اگر روي تو زيبا ست

حاجت به بيان نيست ، از روي تو پيدا ست

من تشنه ي يک لحظه تماشاي تو هستم

افسوس که يک لحظه تماشاي تو رويا ست

 

دلم مي خواهد خواب هايم به شقايق بپيوندد . به پروانه هايي كه بوي پرواز دارند
بهار آمد و كودكي غمگين است . چشم هاي اشك آلودش شوق ديدن خوابي را دارد كه پُر از شقايق هاي يك دست است . دلم براي او مي سوزد كه حتي پروانه اي در خواب او نمي گنجد
بغض كرده ام . مي خواهم گريه كنم .

مي خواهم خوابم پر از لبخند كودكاني باشد كه عاشق شقايقند.

 

 

عشق مطلق به علاقه و محـبتی اطـلاق می شود که فرد بدون اینکه هیچ گونه انتظاری از طرف مقابل داشته باشد، همه چیز را به او می‌بخشد و هیچ حد و مرز و یا تعریف خاصی برای علاقه خود قائل نمی‌شود.
بـعــبارت دیگر زمانیکه شما فردی را به صـورت مـطلق دوست داشته باشید، به او ابراز احساس می‌کنیـد و این کار را بدون هر گونه انتظاری انجام می دهید، توقع ندارید که طرف مقابل احساسات شما را عیناً بازتاب دهد، برای ابراز عشق و علاقه خود نیاز به زمان و یا مکان خاصی ندارید، هیچ پارامتر معینی برای اینکه کی، کجا و چرا عشق باید ابراز شود، قائل نیستید.

روابط مختلفی وجود دارند که در آنها عشق و علاقه به صورت مطلق و بی قید و شرط است. علاقه ای که میان همسران رمانتیک، والدین و فرزندان، خواهر و برادرها، و حتی برخی از دوستان وجود دارد، می تواند نمونه های مناسبی برای این نوع عشق و محبت به شمار رود. یکی ازعوامل اصلی عشق مطلق، عدم وجود هر گونه محدودیت و انتظار متقابل در رابطه است.
در عشق مطلق هیچ اثری از مبادله و یا عمل متقابل نباید به چشم بخورد. شما عشق خود را بدون هیچ انتظاری نثار شخص مقابل می کنید و هیچ انتظاری ندارید که او خواهش های دل شما را برآورده سازد. این نوع مهر و علاقه مربوط به شما و احساسات شخصیتان می شود و نباید تصور کنید که باید یک چنین احساس مشابهی در فرد دیگر نیز ایجاد شود. شاید امیدوار باشید که در مقابل، همین احساس دوست داشتن به شما برگشت داده شود، اما باید توجه داشته باشید که یک عشق حقیقی انتظار ندارد که احساس متقابل وجود داشته باشد. اگر این انتظار را داشته باشید که عشق شما نسبت به طرف مقابل نهایتاً از سوی او نسبت به شما تلافی گردد و عشق و علاقه تان را تنها بر اساس چنین تصوری به او ابراز کنید، بدانید که عشق شما، مهر و محبت بی قید و شرط نیست. یکی از نمونه های خوبی که می توان برای عشق مطلق بیان کرد، رابطه میان والدین و فرزندان می باشد. مادر و یا پدر عاشقانه فرزند خود را دوست می دارند و شاید کودک نیز یک چنین احساس مشابهی نسبت به آنها داشته باشد، اما مادر و پدر عشق خود را بدون هیچ گونه انتظار و توقعی نثار فرزندشان می کنند. عشق مطلق شما همچنان وجود دارد حتی اگر طرف مقابل هیچ گونه احساس مشابهی نسبت به شما نداشته باشد و هیچ احتمالی هم نداشته باشد که شاید  یک روز چنین احساسی در او ایجاد شود.
عشق بی قید و شرط بدون وجود هر گونه مرز و محدوده‌ای است و ابدی می باشد.

عشق مطلق واقعی تا جایی که ذهن قادر به تصورباشد گسترده خواهد شد. زمانیکه شما عشق بی قید و شرط خود را نسبت به کسی ابراز میکنید، این کار را با دانش به این مطلب انجام می دهید که رفتار و یا گفته های طرف مقابل سبب از بین رفتن این عشق نخواهد شد. حتی اگر آنها رفتاری را از روی عمد برای آزار رساندن به شما انجام دهند، به راحتی می توانید از عمل آنها چشم پوشی کنید و اصلاً از کرده او ناراحت و عصبانی نشوید. همچنین هیچ گاه نباید از عشق حقیقی برای کنترول اعمال و رفتار او استفاده کنید. بیان این مطلب که اگر آنها کارهایی را که شما علاقه ندارید انجام دهند، بنابراین از عشق شما نسبت به آنها کاسته خواهد شد، نشاندهنده این موضوع است که عشق شما نسبت به آنها ‌‌حقیقی نیست.

همسرانی که عاشق هم هستند و زندگی عاشقانه‌ای را دنبال می کنند، معمولاً احساس عشق مطلق نسبت به هم دارند. زمانیکه یک چنین احساسی در رابطه وجود داشته باشد، هیچ یک از طرفین از عشق خود برای کنترول رفتار دیگری استفاده نمی کند و دیگری او را تهدید نمی کند که اگر خواست های او را برآورده نسازد، به طبع از عشقش کم خواهد کرد.عشق مطلق حقیقتی بدون وجود هیچ گونه پارامتر معینی است و تعریف خاصی ندارد. کسی که عاشق بی قید و شرط است، محبت خود را در پی و به دلیل تعریفی خاص به شخص دیگر انتقال نمی دهد. عشق حقیقی بدون مجاز کردن تعریف و یا هر گونه محدودیتهای دیگری برای بقای عشق، نثار طرف دیگر می شود. عشق میان دلداد گان  مثال خوبی از عشق مطلق است که بدون هیچ گونه تعریف و مشخصات خاصی است. شاید عاشق .معشوق در طول زندگی با یکدیگر دعوا و جر و بحث کنند، اما به هر حال پیوندهای عاطفی محکمی میان آنها وجود دارد که همیشگی است و هیچ گاه از بین نخواهد رفت. خواهر و برادرها شاید از دست هم ناراحت و عصبانی شوند، اما عشق حقیقی آنها فرای تمام حدود و مرزها می باشد و با وجود هزاران جنگ و دعوا بازهم پابرجا باقی خواهد ماند.
کسانی که نسبت به شخص دیگری دارای عشق مطلق هستند، همیشه آرزوی بهترین ها را برای عشق خود می کنند و به او اجازه می دهند که آزاد باشد و به دنبال چیزی برود که واقعاً خوشحالش می کند. عشق حقیقی شامل خواستن بهترین ها برای فرد می باشد. باید سعی شود که به نیازهای آنها توجه کنیم و بفهمیم که آنها باید خودشان آزاد و رها باشند و هر چیزی را که می خواهند انتخاب کنند تا به درجه‌ای از خوشحالی که مد نظرشان است، دست پیدا کنند. شاید تصور کنید که شما بهتر می توانید بهترین چیز را برای کسی که دوستش می دارید تشخیص داده و تعیین کنید، اما باید به خودشان اجازه دهید که به شخصه چیزها را یاد گرفته و تجربه کنند و موقعیتهایی را بوجود آورید که این کار را راحت تر انجام دهند و چیزهایی که فکر می‌کنند آنها را خوشحال‌تر می سازد، آسانتر بدست آورند.

شاید در نهایت انتخابشان اشتباه از آب بيرون شود ، اما اگر شما عاشق آنها باشید بدون هیچ قید و شرطی همیشه برای کمک کردن به آنها حاضر هستید و هیچ گاه کارهای آنها را قضاوت نمی کنید.
عشق مطلق بدون هر گونه حد و مرزی می باشد و در تعریف آن محدوده و یا پارامتر خاصی وجود ندارد. عشقی است که سبب می شود همیشه خوشحالی و رفاه کسانی که دوستشان می دارید را بخواهید و حتی خوشحالی آنها از شادی خودتان بالاتر باشد .  زمانیکه عشق مطلق خود را نسبت به کسی ابراز می کنید، مهم است که متوجه باشید هیچ حقی ندارید که چیزی از او انتظار داشته باشید و ضمناً توقع نداشته باشید که احساساتتان را با رفتار و یا گفتارش پاسخ بدهد، در ضمن نباید احساس کنید که او ملزم است مطابق با چیزهایی که شما تعیین می کنید، صحبت کرده و یا رفتار نماید.

هرچقدر بيشتر ميگذره...
بيشتر حسرت با تو بودن
 راميخورم...
بيشتر به خودم بخاطر از دست دادنت نفرين ميفرستم...
كاش بودي
.

من می دانم؛

می دانم روزی از کوچه دلتنگی هايم گذر خواهی کرد.

من آن روز٬ کوچه را با اشک هايم آب خواهم داد تا؛

بوی خوش آمدن يار همه را با خبر کند؛

و به انتظار ديرينه ی من پايان دهد.

من تو را٬ عشقت را٬ حتی دوست نداشتن هايت را٬ در سينه ام٬ در خيالم و در روحم حبس خواهم کرد.

برايت خاطراتی بر روی دفتر سفيد نوشتم;

كه هيچ كسی نخواهد توانست اين چنين خاطرات شيرينی را;

برای بار دوم برايت بازگويد.

چرا مرا شكستي؟ چرا؟

اشعاری برايت سرودم;

كه هيچ مجنونی نخواهد توانست مهربانی و مظلومی چهره ات را توصیف كند.

چرا تنهايم گذاشتي؟ چرا؟

چهره ی پاك و معصومت را صد ها بار بر روی ورق های سفيد;

با باقی مانده ی وجودم نگاشتم.

چرا اين چنين كردی با من؟ چرا؟

زيبا ترين ستارگان آسمان را برايت چيدم.

خوش بو ترين گل های سرخ را به پايت ريختم.

چرا اين چنين شد؟ چرا؟

وقتی تو را از دست دادم٬ اشکی نريختم! چون تمام اشکم را برای بدست آوردنت ريخته بودم...

زندگی گل زيباييست به نام غم؛ فرياد بلنديست به نام آه؛ مرواريد غلتانيست به نام اشک؛ و آيينه ی شکسته ايست به نام دل.

سعی کن بخاطر کسی که دوستش داری غرورت را از دست بدهی نه بخاطر غرورت کسی را که دوست داری از دست بدهی... 

برگ های خسته از درخت می ريزند؛ پاييز تنها بهانه ايست...

وعده وصل به فردا دهي و مي داني

هر که امروز تو را ديد به فردا نرسد...

ازکسي که دوستش داري ساده دست نکش شايد ديگر هيچ کس را مثل او دوست نداشته باشي از کسي هم که دوستت دارد بي تفاوت عبورنکن چون شايد  هيچ وقت هيچ کس ترا مثل ان دوست نداشته باشد... 

گر شکستن قلب وغرور صدا داشت عاشقان سکوت شب را ويران ميکردند.

عاشقت هستم اگر چه هدفي بيهوده يست دوستت دارم اگر چه سخنه تکراري است.

وقتی معلم پرسيد عشق چند بخش است ؟ زود دستم را بالا بردم گفتم يک بخش، اما از وقتی تورا شناختم فهميدم عشق سه بخش است : آتش ديدن تو… شوق با تو بودن… و اندوه اي  بی تو بودن!

دوستت دارم ، نه به خاطر شخصيت تو ، بلكه به خاطر شخصيتي كه من در هنگام با تو بودن پيدا مي كنم.

من تورو فقط پانزده تا دوست دارم! به اندازه هفت  آسمان هفت  دريا و يک دنيا.

زندگی سه چيز بيشتر نيست:

- به اجبار به دنيا آمدن

- با غم زيستن

- با آرزو مردن!

وقتی که کودک بودم به من گفتند همه را دوست بدار.حالا که از مي
October 28th, 2007



  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي